شعر در مورد گل در سایت جسارت

شعر در مورد گل در سایت جسارت

شعر در مورد گل,شعر در مورد گل سرخ,شعر در مورد گل لاله,شعر در مورد گل یاس,شعر در مورد گل رز قرمز,شعر در مورد گل نرگس,شعر در مورد گل شقایق,شعر در مورد گل و گیاه,شعر در مورد گل محمدی,شعر در مورد گل زرد,شعر در مورد گل رز,شعر در مورد گل رز سفید,شعر کوتاه در مورد گل سرخ,شعر نو در مورد گل سرخ,شعر زیبا در مورد گل سرخ,شعری درباره گل سرخ,شعر عاشقانه درباره گل سرخ,شعری زیبا درباره گل سرخ,شعر در مورد گل رز صورتی,شعری در مورد گل لاله,شعر در باره گل لاله,شعری در مورد گل نرگس,شعری در مورد گل نرگس,شعر عاشقانه در مورد گل نرگس,شعر زیبا در مورد گل نرگس,شعر نو در مورد گل لاله,شعر عاشقانه در مورد گل لاله,شعر در مورد گل یاسمن,شعری در مورد گل یاس,شعر در مورد گل یاس,شعر درباره گل یاس,شعر درباره گل یاسمن,شعری در باره گل یاس,شعر نو در مورد گل یاس,شعری زیبا در مورد گل یاس,شعر زیبا درباره گل یاس,شعری درباره گل نرگس,شعری درباره گل نرگس,شعر نو درباره گل نرگس,شعر عاشقانه درباره گل نرگس,شعر کوتاه در مورد گل نرگس,شعری در مورد گل شقایق,شعر درباره گل شقایق,شعر درباره گل شقایق,شعری درباره گل شقایق,شعر زیبا درباره گل شقایق,شعر درباره گل و گیاه,شعری در مورد گل و گیاه,شعر کودکانه در مورد گل و گیاه,شعر درباره ی گل و گیاه,شعر درباره گل محمدی,شعری درمورد گل محمدی,شعر در باره ی گل محمدی,شعری درباره گل محمدی,شعر نو درباره گل محمدی,شعر در باره گل زرد,شعر نو درباره گل زرد,شعر گل,شعر گل سرخ,شعر گل لاله,شعر گلدان سهراب,شعر گلنار,شعر گل مریم,شعر گل سنگم,شعر گل نرگس,شعر گل رز,شعر گل زرد,شعر گل سرخی,شعر گل سرخ سهراب,شعر گل سرخ من,شعر گل سرخ عاشقانه,شعر به گل سرخ,شعر گل رز قرمز,شعر گل رز صورتی,شعر گل رز سفید,شعر گل لاله عباسی,شعر گل لاله شهیار قنبری,شعر عمر گل لاله,شعر برای گل لاله,شعر با گل لاله,متن شعر گل لاله,شعر کودکانه گل لاله,شعر برای گل لاله,شعری برای گل لاله,شعر گلنار سعید بیابانکی,متن شعر گلنار,دانلود شعر گلنار,شعر آهنگ گلنار,متن شعر گلنار شهرام ملک زاده,شاعر شعر گلنار,شعر ترانه گلنار,شعر صابون گلنار,شعر فیلم گلنار,شعر گل مریم چشماتو وا کن,شعر گل مریم گیتی,شعر گل مریم نوری,شعر گل مریم برای سنتور,شعر گل مریم حیدرزاده,شعر گل مریم,شعر مریم گل ناز منه,متن شعر گل مریم,شعر درباره گل مریم,شعر گل سنگم ستار,شعر گل سنگم هایده,شعر گل سنگم زد بازی,شعر گل سنگم از کیست,دانلود شعر گل سنگم,شعر آهنگ گل سنگم,متن شعر زدبازی گل سنگم,شعر و آکورد گل سنگم,متن کامل شعر گل سنگم,شعر گل نرگس بیا,شعر گل نرگس آبروی دو عالم,شعر گل نرگس شیراز,شعر گل نرگس جوونه زد,شعر گل نرگس نیا,شعر گل نرگس عاشقانه,شعر گل نرگس شاملو,شعر گل نرگس باغت آباد,شعر درباره گل نرگس,شعر گل رز سرخ,شعر گل رز آبی,شعر گل رز عاشقانه,شعر گل رز سفید,شعر نو درباره گل رز,شعر درباره ی گل رز,شعر گل زردم همه دردم,شعر گل زردم,شعر درباره گل زرد,شعر در وصف گل زرد,متن شعر گل زردم,شعر نو گل زرد,شعر گل رز زرد,شعر برای گل زرد,شعر با گل زرد

شعر در مورد گل

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد گل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

  خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله 

ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله 

در طرف چمن ساقی دوران می عشرت 

در ساغر گل کرده و پیمانهٔ لاله

شعر در مورد پدر , شعر در مورد پدر از دست رفته , شعر در مورد پدر و مادر , شعر پدر , شعر درباره پدر , شعر در مورد پدر و دختر

شعر در مورد گل

بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران 

بر لاله و گل در و گهر بیخته ژاله 

وز شوق رخ و قامت تو پیش گل و سرو 

بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله

شعر در مورد مادر , شعر در مورد مادر فوت شده , شعر در مورد مادربزرگ , شعر در مورد مادر از فریدون مشیری , شعر در مورد مادر شهید

شعر در مورد گل سرخ

ای دلبر گلچهره که مشاطهٔ صنعت

بالای گل از سنبل تر بسته کلاله

آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد

گل ساغر و نرگس قدح و لاله پیاله

شعر در مورد دوست , شعر درمورد دوستی , شعر در مورد دوست خوب , شعر در مورد دوستی و رفاقت , شعر در مورد دوست داشتن

شعر در مورد گل لاله

عید است و به عیدی چه شود گر به من زار 

یک بوسه کنی زان لب جان بخش حواله 

گفتی چه بود کار تو هاتف همهٔ عمر 

هر روز دعا گوی توام من همه ساله

شعر در مورد برادر , شعر در مورد برادرزاده , شعر در مورد برادر فوت شده , شعر در مورد برادر مسافر , شعر در مورد برادر و خواهر

شعر در مورد گل یاس

پای بند قفسم باز و پر بازم نیست

سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست

گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو

چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست

شعر در مورد خواهر , شعر در مورد خواهر و برادر , شعر در مورد خواهر شوهر , شعر در مورد خواهرزاده , شعر در مورد خواهر زن

شعر در مورد گل رز قرمز

همان رنگ و همان روی

همان برگ و همان بار

همان خنده ی خاموش در او خفته بسی راز

همان شرم و همان ناز

همان برگ سپید به مثل ژاله ی ژاله به مثل اشک نگونسار

همان جلوه و رخسار

نه پژمرده شود هیچ

نه افسرده ، که افسردگی روی

خورد آب ز پژمردگی دل

ولی در پس این چهره دلی نیست

گرش برگ و بری هست

ز آب و ز گلی نیست

هم از دور ببینش

به منظر بنشان و به نظاره بنشینش

ولی قصه ز امید هبایی که در او بسته دلت ، هیچ مگویش

مبویش

که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند

مبر دست به سویش

که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند ، نماند

شعر در مورد عشق , شعر در مورد عشق به فرزند , شعر در مورد عشق مادر به فرزند , شعر در مورد عشق واقعی,

شعر در مورد گل نرگس

کسی می آید …

کسی از باران، از صدای شُرشُر باران، از میان پِچ و پِچ گل های اطلسی

شعر در مورد زندگی , شعر در مورد زندگی زیباست , شعر در مورد زندگی سخت , شعر در مورد زندگی ساده,

شعر در مورد گل شقایق

گویی از پنجره ها روح نسیم

دید اندوه من تنها را

ریخت بر گیسوی آشفتۀ من

عطر سوزان اقاقی ها را

اکنون تو اینجایی

گسترده چون عطر اقاقی ها

در کوچه های صبح

شعر در مورد ماه مهر , شعر در مورد ماه مهر و مدرسه , شعر در مورد ماه مهرم , شعری در مورد ماه مهر , شعر در مورد متولدین ماه مهر

شعر در مورد گل و گیاه

به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد

تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من

سکوتی تلخ پیچیده، در این میخانه ی ویران

از آن لب های گل ریزت، کلامت را نگیر از من

شعر در مورد گل محمدی

ای صمیمی

هر ستاره

پسته ی خندان راه تو باد.

جفت من

سفری می کنیم اما

دست های خود را به بهاری بخشیم

که همه گل های تنها را

با صداقت

نوازش باشد

چشم خود را به راهی بخشیم

که برای طرح بکر

قدم ها ستایش باشد.

شعر در مورد گل زرد

به انگشت هایت بگو

لب های مرا ببوسند .. 

 به انگشت هایت بگو

راه بیفتند روی صورتم

توی موهام .. 

قدم زدن در این شب گرم

حالت را خوب می کند ..

گل من!

گاهی نفس عمیق بکش و

نگذار تنم از حسودی بمیرد ..

شعر در مورد گل رز

بلبلان از بوی گل مستند و

ما از روی دوست

دیگران از ساغر و

ساقی و ما از یاد دوست.

شعر در مورد گل رز سفید

تنها در خلوت اتاق

با هر چیزی می شود حرف زد

با میز

با دفتر تلفن

با گل های شمعدانی

با هر چه که هست…

اما من دیوانه ام

میان این همه هست

با تو حرف می زنم که نیستی …

شعر کوتاه در مورد گل سرخ

خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟

آن گل تازه و آن غنچهٔ خندان چون است؟

روزها شد که دلم رفت و دران زلف بماند

یارب آن یوسف گم‌گشته بزندان چون است؟

شعر نو در مورد گل سرخ

از تو می گفتم

عطر گل، دنیا را می گرفت

پروانه ها دورم می گشتند!

خدا می خندید!

از تو می گفتم

عطر خاک باران خورده

زمین را مسخ می کرد

چتر ها دست آسمان را می بوسیدند

خدا می خندید!

شعر زیبا در مورد گل سرخ

عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

دیر سالست که من بلبل این بستانم

شعری درباره گل سرخ

این روزها
ساعت شماطه داری در سرم
مدام زنگ می زند
و خاطره ها را بیدار می کند
روزهای بارانی
کوچه های خاکی خیس
دستی که دری را باز می کند
پایی که دری را می بندد
ترکم کرده ای
بی آنکه پیراهنم فراموشی گرفته باشد
یا چترم
یا دستگیره درهای این خانه
هنوز در فکر گلدان روی این میز
دستی
رز قرمزی
عطر لطیف گلایولی
چرخ می زند
و دستی بر شیشه های بخارگرفته می نویسد
ای بی تو ماندن
حکایت ذره ذره مردن من
تو
تو ترکم کرده ای

شعر عاشقانه درباره گل سرخ

به تو

به خاطر تمام شمعدانی هایی که در دلم کاشته ای

و پروانه هایی که از دشت آرامِ حنجره ات

روی انگشت هایم نشانده ای!

به باغبان مغروری

که شانه هایش شهامت من است

و دست‌هایش سرسبزی ام…

برای روزهایی که اگر نبودم

مرا با شکوفه های کوچک شعرهایم

به خاطر بیاوری!

شعری زیبا درباره گل سرخ

و هر صبح ابری

گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم

شعر در مورد گل رز صورتی

گل های لاله عباسی صورتی

کوچه های بن بست

خیابان های خیس

ترانه های قدیمی

تو را بیاد چیزی

یا کسی نمی اندازد ؟

شعری در مورد گل لاله

مثل اینکه باید دست کشید

و عشق را

چون ظرفی عتیقه و نایاب

در پستوها پنهان کرد

ظرفی که هر بار تکه ای از آن را

ناخواسته  شکستیم! 

گاه ترک خورد 

گاهی بر زمین افتاد

و رنگِ گل های زیبایش پرید

شعر در باره گل لاله

گل، رنگ رخ تو دارد ارنه

رنگ رخش از پی چه زیباست؟

شعری در مورد گل نرگس

و گل های شمعدانی

که ایستاده اند

چون جوجه گنجشک های گرسنه

برای سهمی که از دستان تو می گیرند

شعری در مورد گل نرگس

محبوبم

امروز که در آغوشم بودی

چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی

چیزی به رایحه ی گل ها

به طعم های جهان

به فصل ها

ساعت ها

و برای شادی

تعریف تازه ای ساختی

شعر عاشقانه در مورد گل نرگس

ز کویر ِ جان سیمین، نه گل و نه سبزه روید

دل رنگ و بو پسندت، چه کند بهار ما را؟

شعر زیبا در مورد گل نرگس

چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر

قربان آن گلی که مرا خوار کرده است

شعر نو در مورد گل لاله

گل قشنگم !

اگر کنارت نباشم

بوی گل و طعم بوسه هات

یادم می رود

بودن یا نبودن

پلک زندگی ماست

در یکی تاب می خوریم

در یکی بی تاب می شویم

و من

در هر پلکی

یکبار دیدنت را می بازم

شعر عاشقانه در مورد گل لاله

چه شب بدی است امشب، که ستاره سو ندارد

گل کاغذی است شب بو، که بهار و بو ندارد

شعر در مورد گل یاسمن

گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی

گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی

شعری در مورد گل یاس

چو نسیم ِ آشنایی، ز کدام سو وزیدی؟

تو که بی قرار کردی، همه لاله زار ما را

شعر در مورد گل یاس

آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست

به تماشای گل و لاله و ریحان نرود.

شعر درباره گل یاس

جوانه زده

گلدان کوچکم

دلم کمی بهار می خواهد

نمی آیی؟

شعر درباره گل یاسمن

فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ

غیرت باد بهار اگر بگذار

شعری در باره گل یاس

ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار مارا؟

که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را

شعر نو در مورد گل یاس

دل برگذر قافله لاله و گل داشت

این دشت که پامال سواران خزان است

شعری زیبا در مورد گل یاس

چنان نسیم که گلبرگ ها ز گل بکند

برون کنم ز تنت برگ برگ تن پوشت

شعر زیبا درباره گل یاس

نمی دانم

تاثیر خنده های توست

یا ور رفتن با گل های باغچه

که آینه مدتی است

جوان تر از

پارسال نشانم می دهد

شعری درباره گل نرگس

در باغ همه رخ تو بیند

از هر ورق گل، آن که بیناست

شعری درباره گل نرگس

به هوا نیازمندم

به کمی هوای تازه

به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا

به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد

به کمی قدم زدن کنار این دل

و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان

به کرانه های آبی

به کمی غزال وحشی

به شما نیاز مندم.

شعر نو درباره گل نرگس

هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود

هر که درد تو کشد از پی درمان نرود

شعر عاشقانه درباره گل نرگس

چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت

کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی

شعر کوتاه در مورد گل نرگس

از عکس رخت دل عراقی

گلزار و بهار و باغ و صحراست.‏

شعری در مورد گل شقایق

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل

تا یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

شعر درباره گل شقایق

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شعری درباره گل شقایق

چشم های تو …

گل من! روزی خواهد رسید

روزی خواهد رسید که

انسان های برادر

با چشم های تو همدیگر را خواهند نگریست

با چشم های تو خواهند نگریست …

شعر زیبا درباره گل شقایق

باز آید آن بهار و گل سرخ بشکفد

چندین مثال از نفس سرد و روی زرد

شعر درباره گل و گیاه

تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت

بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند.

شعری در مورد گل و گیاه

همیشه چشمانت

دو چشمه ‌اند در خواب‌ هایم

و همین است که

صبح که شعرم بیدار می‌ شود

می ‌بینم بسترم

سرشار از گل عشق توست

و نم ‌نم گیاه و سبزینه …

شعر کودکانه در مورد گل و گیاه

لب‌هایت را

بیشتر از تمامی گل ها دوست می دارم

چرا که لب‌هایت لطیف تر و شکننده تر از تمامی آنهاست.

شعر درباره ی گل و گیاه

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند

 تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند

تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند

شعر درباره گل محمدی

باران که آمد

گلی در خانه ام رویید

آفتاب که تابید

آیینه ای تمام قد به خانه ام داد

درخت توی ایوان

شانه ای به موهایم بخشید

عزیزکم

تو که آمدی

گل و آینه و شانه را بردی و

شعری به من سپردی!

شعری درمورد گل محمدی

نازنین!

زیر باران سرانگشتانت

بذر کوچک حروف

سطرهایی از گل های آفتابگردانند

که می رقصند با آفتاب نگاهت

شعر در باره ی گل محمدی

بگذار

گل‌های دامنت مستم کند

آبشار نگاهت، غرقم

و من

در نامت شنا کنم

شعری درباره گل محمدی

کی می رسی از راه؟

تا اطلسی ها زیر پاهایت سبز شوند

شمعدانی ها بخندند

عطر یاس تمام شهر را پر کند

و من

تبِ تندِ تنم را

میان سردی لب هایت بپاشم

و در آرامش آغوشت به خواب روم

شعر نو درباره گل محمدی

آسمان ِ روشن

سرپوش بلورین ِ باغی

که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .

باغی که تو

تنها درخت آنی

و بر آن درخت

گلی ست یگانه

که تویی

شعر در باره گل زرد

پس بیا به خاطر یک گل سرخ،

یک لحظه‌ی درست،

یک یادِ ساده از همان سالِ بوسه ها،

برویم بالاى بالاى آسمان،

پشت پیراهنِ بى الفباى نور،

دست بر پرده خاطراتى از ماه دلنشین بپرسیم:

تو حاضرى باز آوازى از همان شب پر گریه بخوانى!؟

شعر نو درباره گل زرد

تماشای گل و گلزار کردن

می لعل از کف دلدار خوردن

شعر گل

بی گمان

سبدهایی از ماهیان دریا را

بر دوش دارم

به کنار تو می آیم

نام دریا را فراموش کرده ام

یاد جوانی و گل های پامچال

مرا کفایت می کند

به سوی دریا می روم

دوباره دریا را به یاد می آورم

شعر گل سرخ

وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد

خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

شعر گل لاله

کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو

به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست

شعر گلدان سهراب

دستانت را

به گل‌های سرخ و وحشی آغشته کن

شعر گلنار

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم

خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی‌ست

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

شعر گل مریم

می و معشوق و گلزار و جوانی

ازین خوشتر نباشد زندگانی

شعر گل سنگم

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

شعر گل نرگس

صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن

گر میوه‌ی یک باغ نچیدیم، نچیدیم

شعر گل رز

گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو

ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من

شعر گل زرد

بوسه های پر دوامت، مایه ی حیات من

ناکامم بگذار تا بمیرم با بهار

از وقتی که رفته ای، گل من، دوست دارم که باز آیی

تا آرام کنی معبد اندیشه را

که با نور ازلی‌اش نابود می کند مرا

شعر گل سرخی

تا به وقت سحرم چون گل خورشید برویی

دیده صد چشمه فرو ریخت به دامن شب دوشم

شعر گل سرخ سهراب

می‌دانم قاریانِ کور حتا

در پشتِ عینک‌های سیاهشان 

از زیبایی تو باخبرند

و کودکان گل‌فروش

بی‌خیال شکم‌های گرسنه‌ی خود

آرزو دارند تمام گل‌های سرخشان را بر سرت بریزند

شعر گل سرخ من

تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه

تو بودی که گفتی چمن می دود

تو گفتی که از نقطه چین ها اگر بگذری

به اَسرار خواهی رسید

تو را نام بردم

و ظاهر شدی

تو از شعله‌ی گیسوانت

رسیدی به من

من از نام تو

رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد

تو گفتی سلام

گل و سنگ برخاستند.

شعر گل سرخ عاشقانه

هر آنگاه نام تو را می طلبم

و درباره ی تو می‌نویسم

قلم در دستم

به گلی سرخ بدل می‌شود

شعر به گل سرخ

تو

لیوان آبت را با خیال راحت می نوشی

من

حسودی می کنم به لبه ی لیوان

که لب های تو به آن می خورد

لیوان

به چشم های من، که به تو خیره شده

و گلدانِ روی میز، به من و لیوان!

تو

لیوان آبت را با خیال راحت می خوری

و همه چیز از تو آب می خورد

شعر گل رز قرمز

مثل گل

که گذر می کند از پرده‌ی خاک

مثل چیزی که نمی دانم

من دلم می خواهد

بگذرم از تو

من تو را کشف کنم

سرزمین تو، مرا کشف کند!

شعر گل رز صورتی

من شکوفایی گل‌های امیدم را در رویاها می بینم،

و ندایی که به من می‌گوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است.

شعر گل رز سفید

بیا و به این‌ها بگو

کم خودشان را

به پنجره اتاقم بکوبند!

بگو آن طرف پنجره

شمع نیست

دل من است که آتش گرفته!

اصلا

آن روز که روسری گلدارت را سرت کردی

فکر بی‌تابی این همه پروانه نبودی!؟

شعر گل لاله عباسی

چه‌قدر خوب بود

تو، گُل من بودی

هر روز به تو آب می‌دادم!

شعر گل لاله شهیار قنبری

انگار

سال‌ها طول کشید

که دسته ای بوسه

از دهانش بچینم

و در گلدانی به رنگ سپید

در قلبم بکارم.

اما انتظار

ارزشش را داشت

چون عاشق بودم. 

شعر عمر گل لاله

دیروز

یک سال تمام

در جست‌وجویت بودم

اما تو بر لب‌هایم خفته بودی

بعد، اشتباهاً

لب‌هایم را به بهار دوختم

چشم‌هایم را به باران

قلبم را به گل

و تو

با سپیده‌ی صبح

شبنم شدی و به درونم غلتیدی

تا گلی که در اعماق قلبم بود

پژمرده نشود

شعر برای گل لاله

گلی را که دیروز

به دیدار من هدیه آوردی ای دوست

دور از رخ نازنین تو

امروز پژمرد

همه لطف و زیبایی اش را

که حسرت به روی تو می خورد و

هوش از سر ما به تاراج می برد

گرمای شب برد

صفای تو اما ، گلی پایدار است

بهشتی همیشه بهار است

گل مهر تو در دل و جان

گل بی خزان

گل، تا که من زنده ام ماندگار است

شعر با گل لاله

بیدار شو!

من تمام شب را

با لالایی عشق تو

بیدار مانده ام

بیدار شو!

مرا احساس کن

ببین

جای بوسه هایم

روی لب هایت شکوفه داده اند

و تو ….

از فردا

انگشت نمای تمام مردم شهر خواهی بود

بیدار شو…

متن شعر گل لاله

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟

تا در سپیده های تو پهلو گیرم

عطر گل شب بو کجایی؟

دلم می خواهد

چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی

آسمان آب شده در تنگ بلورین من

موجی کف بر لبم

که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم

و لب پر زنان به بستر خود می روم

بی آنکه تو را ببینم

روزی تو

آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟

شعر کودکانه گل لاله

در ژرف تو

آینه ایست

که قفس ها را انعکاس می دهد

و دستان تو محلولی ست

که انجماد روز را

در حوضچه ی شب غرق می کند.

ای صمیمی

دیگر زندگی را نمی توان

در فرو مردن یک برگ

یا شکفتن یک گل

یا پریدن یک پرنده دید

ما در حجم کوچک خود رسوب می کنیم.

شعر برای گل لاله

فریاد ز بی مهری ات ای گل که درین باغ

چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم

شعری برای گل لاله

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

شعر گلنار سعید بیابانکی

پس ِ پشت ِ‌مردمکان ات

فریاد کدام زندانی ست

که آزادی را

به لبان برآماسیده

گل سرخی پرتاب می کند؟

متن شعر گلنار

پیرهن گل دار بپوش

اینگونه بهار با آغوش تو هماهنگ می شود

اینگونه بوسه هایم در آغوش‌ ات گل می دهند

اینگونه آغوش تو بهاری می شود …

دانلود شعر گلنار

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا

خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا

التفاتی به اسیران بلا نیست ترا

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا

با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا

شعر آهنگ گلنار

دوست داشتن

فقط گفتن “دوستت دارم” نیست

بگذار دوست داشتنت

مثل نشانی خانه ای باشد

که نه از کوچه اش معلوم است

نه از رنگ درش

و نه از پلاکش

و فقط  آن را

از عطر گل های باغچه اش میشناسی.

شعر در مورد گل


|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : روغن شترمرغ
تاریخ : چهار شنبه 15 شهريور 1396
شعر در مورد ماه مهر

شعر در مورد ماه مهر

شعر در مورد ماه مهر,شعر در مورد ماه مهر و مدرسه,شعر در مورد ماه مهرم,شعری در مورد ماه مهر,شعر در مورد متولدین ماه مهر,شعر در مورد متولد ماه مهر,شعر درباره ماه مهر,شعر درباره ماه مهر و مدرسه,شعری در باره ی ماه مهر,شعری در باره ماه مهر,شعر در مورد ماه محرم,شعری در مورد ماه محرم,شعر کودکانه در مورد ماه محرم,شعر کوتاه در مورد ماه محرم,شعر ترکی در مورد ماه محرم,شعر در مورد رسیدن ماه محرم,شعر نو در مورد ماه محرم,شعر در مورد آغاز ماه محرم,شعری کوتاه در مورد ماه محرم,شعر در باره ماه مهر,شعر در مورد متولدین فروردین ماه,شعر درباره متولدین ماه مهر,شعر درباره متولد ماه مهر,شعر در باره ی ماه مهر,شعر درباره ی ماه مهرم,شعر زیبا درباره ی ماه مهر,شعر کودکانه درباره ی ماه مهر,شعری زیبا درباره ی مهر ماه,شعر مهر ماه,شعر مهر ماهی,شعر مهر ماه مدرسه,شعر مهر ماهی ها,شعر درباره مهر ماه,شعر برای مهر ماه,شعر برای مهر ماهی ها,شعر درمورد مهر ماه,شعر تولد مهر ماه,شعر برای مهر ماه,شعر در مورد مهر ماهی,شعر دختر مهر ماهی,شعر تولد مهر ماهی,شعر درباره مهر ماهی,شعر برای مهر ماهی,شعر در مورد مهر ماهی ها,شعر درباره ماه مهر و مدرسه,شعر در مورد ماه مهر و مدرسه,شعر ماه مهر و مدرسه,شعر بوی ماه مهر ماه مدرسه,شعر در مورد مهر ماه,شعری در مورد مهر ماه,شعر درباره متولدین ماه مهر,شعر در مورد متولدین مهر ماه,شعری در باره ی ماه مهر,شعری در باره ماه مهر,شعر نو برای ماه مهر,شعری برای مهر ماه,شعر در مورد متولد ماه مهر,شعر در باره مهر ماه,شعری درمورد ماه مهر,شعر متولد ماه مهر,اهنگ تولد ماه مهر

شعر در مورد ماه مهر

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ماه مهر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

مهر ماهی که باشی غم هایت برای خودت است

وقتی شب قبل از خواب ساعت ها به آن ها فکر می کنی

و بقیه فقط خنده هایت را می بینند!

شعر در مورد ماه مهر

“یه مهر ماهی” برای دوست داشتنت ،

برای لمس دستانت ،

برای نگاه در چشمانت ،

برای بوسیدنت ،

برای زندگی با خیالت ؛

برای نفس نفس زدن در دلتنگی هایت ؛

برای زندگی با نامت ؛

برای نجواهای عاشقانه در گوش ات ،

از هیچ کسی اجازه نمی گیرد؛

حتی از خودت،

یه مهر ماهی خود خود عشقه…خود عشق !

شعر در مورد ماه مهر و مدرسه

وقتی داری به یه مـــــهـــــر مـــاهــی ﺩﺭﻭﻍ می‌گی،

ﺁﺭﻭﻡ ﺑﻬﺖ ﻟﺒﺨﻨــﺪ می‌زنه ﻭ ﺣﺮفو ﻋﻮﺽ می‌کنه ﻭ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ می‌کنی ک ﺑـــﺎﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ …!

وقتی جایی هستی ﻭ ﺗﻠﻔﻨشو ﺟﻮﺍﺏ نمیدی ﻭ ﻓﻜﺮ می‌کنی ک ﺍﻭﻥ ﻓﻜﺮ می‌کنه خوابـــی …!

وقتی کلی ﺍﺫﻳﺘﺶ می‌کنی ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑــــﺎﺯ ﻫﻢ می‌ﺑﺨﺸﺘﺖ …!

و تو فقط فکر میکنی که ساده است!

وقتی یه مـــــهـــــر مـــاهــی ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻴﺸﻪ , ﭼﺸﻤشو ,

ﺭﻭ خیلی ﭼﻴـــﺰﻫﺎ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺤﻤﻞ می‌کنه …!

ﺍﻣﺎ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﮔﻪ روزی ﺻﺒـــﺮﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺑﺮﻩ،

ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ نمی‌تونی ﺑﺮﺵ گردونی …!

هیـــــــــــــــــچوقــــــــــــــــــــــــــت………

شعر در مورد ماه مهرم

به سلامتـــی همه ی ♥ متولدین ماه مـــهـــر ♥ کــــه ……

از پاکـیشــون دوستــــی شـــروع میشـــه

از صـداقتشـــون دوستــــی ادامــه پیدا میکنــه

و از وفـــاشـــون دوستــــی پایانـــی نـــداره…

پس حداقل باید دوستاشـــون قدرشونـــو بدونن…

یعنـــــی می دونـــن؟؟؟؟!

عمرا اگه بدونن…

شعری در مورد ماه مهر

مهر ماهی که باشی معنی سکوتت رو خودت میفهمی

کوه از سکوتت آب میشه ولی کسی نمیفهمه درونت چه خبره

شعر در مورد متولدین ماه مهر

مهر ماهی که باشی

گریه هات یا بی صداست یا بدون اشک!

شعر در مورد متولد ماه مهر

مهر ماهی ها تحملشون خیلی زیاده! خیــــــــــــــلی!

به خاطر همینه که شاید ناراحتیشو نبینی

ولی وقتی ناراحتیشو دیدی بدون که غمگین ترین آدم روی زمینه!

شعر درباره ماه مهر

فقط یه مهرماهی میتونه هم منطقی باشه

هم بمب احساس!

شعر درباره ماه مهر و مدرسه

به سلامتی همه مهرماهی ها

که اگه پرچمشونو نصب کنن از همه بالاتره !

فقط نمیخوان تو چشم باشن!

شعری در باره ی ماه مهر

در دل دارم امید، بر لب دارم پیام

هم‌ شاگردی سلام، هم‌ شاگردی سلام

مهر از افق دمید، فصلی دگر رسید

فصل کلاس و درس، ما را دهد نوید

شعری در باره ماه مهر

باز آمد بوی ماه مدرسه

بوی بازی های راه مدرسه

بوی ماه مهر ماه مهربان

بوی خورشید پگاه مدرسه

از میان کوچه های خستگی

می گریزم در پناه مدرسه

باز می بینم ز شوق بچه ها

اشتیاقی در نگاه مدرسه

زنگ تفریح و هیاهوی نشاط

خنده های قاه قاه مدرسه

باز بوی باغ را خواهم شنید

از سرود صبحگاه مدرسه

شعر در باره ماه مهر

فصل مهر ، فصل رویش جوانه های امید، فصل خواندن و نوشتن، از راه رسید،

فصل مهر ، فصل آشنایی با خدا، فصل خوشه چینی ستاره ها،

فصل همکلاسی های دیروز و هم نیمکتی های امروز، از راه رسید.

شعر درباره متولدین ماه مهر

باز هم مهــر و شروع مدرسه

بازهم مشق و حساب وهندسه

بازهم صدشوق خواندن دردلم

ریشه ی علم نشاندن دردلم

شعر درباره متولد ماه مهر

♥ یه متولد ماه مــــهــــــر ♥

این قــــدرت را دارد که شما را بر لب جویـی از آب ببـرد و تشنـه باز گرداند

هر چنــد خود … تشنــــه تر باشــــد

شعر در باره ی ماه مهر

“یه مهر ماهی” برای دوست داشتنت ،

برای لمس دستانت ،

برای نگاه در چشمانت ،

برای بوسیدنت ،

برای زندگی با خیالت ؛

برای نفس نفس زدن در دلتنگی هایت ؛

برای زندگی با نامت ؛

برای نجواهای عاشقانه در گوش ات ،

از هیچ کسی اجازه نمی گیره؛

حتی از خودت .

یه مهر ماهی خود عشقه…خود عشق !

شعر درباره ی ماه مهرم

دوست عزیز …
برای به دست آوردن دل یه مهر ماهی باید ” دست و پا بزنی ” !!!
و گرنه تلفن و اس ام اسو همه بلدن بزنن ….
والا بغرعان !!!
ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو ؟
شعر زیبا درباره ی ماه مهر
روز هیاهوی دانش آموزان شاد … روز معلم های صبور و مهربان … روز ناظم های دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی … روزی که باز فراش پرتلاش، می رود به جنگ هر چه غبار.
روزی که همه دیوارها، میزها و صندلی های مدرسه که از خواب تابستانی بیدار شده اند، به روی اهالی درس و دانش لبخند می زنند.
آغاز رژه منظم کیف ها سر صف های صبحگاهی که می روند به سمت باغ دانایی.
از امروز، قرار است همه ما جایی را بسازیم. می پرسید کجا را؟ همان خانه ای را که با آجر واژه ها ساخته می شود، همان جا که پنجره هایی از جنس برگ های سبز و زنده دارد، همان جا که وقتی آباد است که با کتاب خواندن و یاد گرفتن، تر و تازه شده باشد، خانه دل هایمان را می گویم.
پس همه شما امروز به مدرسه می روید که دل های نازنینتان را آبی بزنید، از روی شیشه هایش گرد و خاک نادانی را پاک کنید و این خانه ارزشمند را صفایی بدهید. به گل ها و سبزه ها دستی به نوازش بکشید و روز تولد مدرسه را جشن بگیرید.
کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که می شود، همین طور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.
کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!

شعر کودکانه درباره ی ماه مهر

هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون (زمر 9)

به نام آنکه جان را فکرت آموخت                       چراغ دل به نور جان بر افروخت

به نام خداوندی که قلم را آفرید و آن را شایسته سوگند خویش قرار داد. به نام یگانه آفریدگاری که انسان را به زیور «اندیشه» و «تفکر» آراست و او را امانتدار این ودیعه الهی قرار داد و با سلام و درود به اصحاب فکر و فرهنگ و پیشتازان علم و معرفت،
بار دیگر فصل روشن «مهر» از راه می رسد و صحیفه نورانی معرفت با سرانگشت تکاپو ورق می خورد و دروازه های آسمانی بینش و دانایی به روی صدها هزار دانش پژوه آغوش می گشایند.
همان گونه که فروردین نوید بخش حیات مجدد طبیعت است، مهر ماه یادآور شور و شعف و جوشش و کوشش آموزندگان دانش و پرورندگان بینش است.
آغاز سال تحصیلی جدید را به معلمین پرتلاش و دانش آموزان خلاق و آینده ساز کشور تبریک و تهنیت عرض می نماید.
با امید به اینکه با اکسیر دانایی و توانایی مرزهای جدید علم و دانش و پژوهش را درنوردیم و با پیوند علم و ایمان، قله های رفیع بهروزی و پیروزی و کامیابی را فتح نماییم و با گام های مصمم و استوار،  ایران جاویدان را سرافراز و سربلند سازیم.

شعری زیبا درباره ی مهر ماه

پاییز بوی مدرسه می‌دهد، بوی کیف و کتاب نو و مدادهایی که تا به حال تراش‌ نخورده‌اند.پاییز بوی مدرسه می‌دهد، بوی کلاس‌هایی رنگ‌شده، نیمکت‌هایی تازه و تخته‌سیاهی که اول سال حسابی سیاه بود و هنوز هیچ تکه گچی ردی روی آن باقی نگذاشته بود.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد، بوی آدم‌های جدیدی که قرار است 9 ماه تمام همکلاسی‌اشان باشی. آدم‌هایی که بعدها مثل حیاط وسط آن چهاردیواری بزرگ دست‌نیافتنی می‌شوند.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد؛ هم برای کودکان و نوجوانانی که این روزها از این مغازه به آن مغازه می‌روند تا خود را برای روز اول مهر آماده کنند و چه برای پیرمردهایی که روزهای آخر تابستان را روی نیمکت‌های توی پارک یا سکوهای جلوی خانه سپری می‌کنند.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد، چه فرقی می‌کند که این مدرسه در خاطرات سال‌های سال پیش ما جا‌مانده باشد و غباری از زمان، چهره آدم‌های توی آن را تار کرده باشد.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد، حتی اگر آن قدر بزرگ شده باشی که دیگر چهار‌دیواری دور حیاط مدرسه مانع همیشگی‌ات باشد، برای ورود به حیاطی که زنگ‌های ورزش معنای دیگری داشت.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد، حتی اگر معلم‌های دوران ابتدایی‌ات حالا زیر خروارها خاک خفته باشند و همبازی‌های شاداب دوران کودکی‌‌ات هر کدام گوشه‌ای افتاده باشند و روزهای مانده را شماره کنند.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد و همین مهم است، این روز اول مهر کودکان قد و نیم قد را می‌‌بینی که با لباس یک شکل، خیابان بی‌منظره دیروز را پر از حجم زندگی کرده‌اند . همین مهم است که صدای سروصدای بچه‌ها را از حیاط مدرسه ته کوچه می‌شنوی و با صدای ضربه خوردن به توپ فوتبال در دل زمان سفر می‌کنی و رویاهای روزهای رفته را مرور می‌کنی، روزهایی که مثل امروز نبودند، روزهایی که پرواز یک بادبادک می‌بردت از بام‌های سحرخیزی پلک تا نارنج‌ زارهای خورشید، روزهایی که غم بود اما کم بود.
پاییز بوی مدرسه می‌دهد حتی اگر مدرسه‌‌ات پشت زمان‌ها جا مانده باشد.

شعر مهر

نمی دانستم.
هیچ چیز نمیدانستم 
و نمی دانستم که نمی دانم،
اما تو می دانستی و می توانستی
و همین بس بود که دستهایم را بگیری
و در کلاس مهربانیت بنشانی
و نخستین حرفهایم را برایم هجی کنی.
ازآن به بعد در کلاس تو
– که به اندازه همه خوبی ها وسعت داشت-
می نشستم و از پنجره نگاهت
آسمانی را می دیدم که آرزوهایم را
چون خورشیدی روشن در بر گرفته بود.
چه خوب بودی تو. چه ساده،چقدر مهربان!
و من در چشمهایت مهری می دیدم
که بوی دامن مادر را می داد،
وقتی که ریحان می چید
و بوی دستهای پدر را،
وقتی که خسته از کار بر می گشت،
وضو می گرفت، و در گوشه ایوان نماز می خواند.
آن قمری قشنگ
که همیشه پشت پنجره می نشست
و خبرهای خوب کلاس را برای مادرها می برد
هنوز هست!
و آن کلاغ پیر که خبر چین بدیها بود.
من از کتاب چه می فهمیدم!؟
من از شعر،چه می دانستم؟
من داستان ندیده بودم!
من خاطره نچشیده بودم!
من با همه اینها
در کلاس تو دوست شدم
و با تو در کلاس مهربانی.
یادت هست نوشتی : ابر … باران بارید!
نوشتی:آب … سیراب شدم!
نوشتی:بهار… درخت ها برخاستند!
نوشتی:رود … دریاها موج برداشتند!
و من فهمیدم که دانستن آغاز توانستن است.
افسوس نماندی
تا برگهای دفتر خاطراتم را بخوانی
حرفهایم را بشنوی
و غلط های دیکته زندگیم را درست بنویسی.
هنوز در خاطره آن روزم
که همبازی کودکی هایم  شدی
تا از پله های نوجوانی بالا بیایم
و جوانی ام را به تماشا بنشینم.
هنوز حرفهایت پرده های دلم را می نوازد
و صدایت در کلاس خیالم می پیچد:
“آن مرد،با اسب آمد.
آن مرد در باران آمد.”
هنوز چشم انتظار آن روزم
که آن مرد با اسب بیاید
و در باران اشکهایم،تن بشوید
و راه چون تو شدن را، به من بگوید

ای معلم خوبی ها…..

شعر مهرماه

مدرسه ها بازشد، مدرسه هایی که در گرمای تابستان خسته و خواب آلود، زیر نور خورشید دراز کشیده بودند؛ مدرسه هایی که سه ماه در انتظاربودند؛ مدرسه های که حالا با لبخندهایی درخشان چشم به آمدن بچه ها دوخته اند؛ مدرسه هایی که حالا پر از سر و صدا و شادی اند. مدرسه ها دیگر از تنهایی در آمده اند. مدرسه ها حالا یک عالم دوست دارند. یک عالم دوست کوچک و بزرگ.
مدرسه، خانه ای پر از کتاب، پر از دفتر، پر از کلمات، پر از تخته سیاه، گچ، معلم، خاطره، دانش. مدرسه و درختان گوشه d حیاط آن، همان جا که پاتوق زنگ های تفریح است، همان جا که دل ها دور هم جمع می شوند، کلمه ها را بر زبان می آورند تا روزی خاطره شوند.
هر روز، اول مهر است و هر روز، آغاز پاییز و هر روز آغاز آموختن، می خواهیم بیاموزیم. چشم به دهان معلم دوخته ایم تا بگوید و ما با جان و دل گوش کنیم و برای ابد در زندگی مان به یاد داشته باشیم.
کلاس اول، کلاس دوم . . . . یکی یکی بالا آمدیم و آموختیم. یکی یکی مِهرها را پشت سر گذاشتیم، یکی یکی کلمه ها را بوسیدیم، یکی یکی در جمله ها نفس کشیدیم. صدای کلمات در گوش ماست؛ کلماتی که بهار می شود و از شکوفه های خود همه جا را عطرآگین می سازد. بهارها می آیند؛ بهارهایی که از مهر متولد شده اند؛ بهارهایی که نفس های سبزشان همه جا ما را دنبال خود می کشانند. بهار در بهار، مهر در مهر .
دفترت را بازکن. بوی کاغذ، بوی درخت به مشام می رسد. آغاز نوشتن است، آغاز خواندن است. به نام او شروع کن، به نام زیبایی های او. مهر است و آفتاب پاییزی دل را پر کرده است. خیابانی که به مدرسه می رسد، کوچه هایی که به مدرسه می رسد، چراغانی شده است، با آفتاب پاییزی. فرشته ها بال های زیبایشان را زیر پای بچه ها فرش کرده اند. راه مدرسه چقدر لطیف است. انگار پا روی ابرها می گذاری، پا روی جاده ای که تو را به سوی نور می برد، نوری که در دل همه آدم های خوب دنیاست، نوری که دست ما را می گیرد و می برد به کوچه های آسمان، به سوی چشمه های زلال عشق، به سوی تمام خوبی ها.
مدرسه، کتاب، کلاس، هم کلاسی، . . . چه واژه های زیبایی، همه مرا تا تو می رساند، تا دوست داشتن تو، تویی که این همه زیبایی را آفریده ای. دوستت دارم و دوست دارم بیشتر بشناسمت. دوست دارم بیشتر با تو آشنا شوم. مدرسه جایی است که می توانم تو را بیشتر بشناسمت. پس مدرسه را خیلی دوست دارم.
معلم با آن لبخند دلنشین، کلمه ها را مهمان دل هایمان می سازد و تخته سیاه، خاطرات سبز درختان را برایمان تعریف می کند و پنجره ی کلاس، چشمانمان را با پرواز کبوتران حیاط مدرسه، آشنا می سازد.
معلم تمام آنچه را که از سوی پنجره است، برای مان می گوید. می گوید تا بتوانیم از پنجره ی آگاهی ببینیم آن سوی جهان را، آن سوی زندگی را.
مهر است. کتاب را باز کن. بوی گل بلند می شود، بوی باران، بوی تبسم دریا، بوی نسیم خنک. کتاب را بازکن. کتاب را بازکن. آفتاب پاییزی و صدای خنده ی بچه ها همه جا را پر کرده است. باز زنگ تفریح است. باز هم شادی این سو و آن سو حیاط می دود. چه زیباست این لحظه ها. چه زیباست تفریح پس از خواندن و نوشتن. چه زیباست دست در دست هم کلاسی ها، تمام لحظه های مدرسه را نفس کشیدن “، نفس کشیدن و جایی دردفتر خاطرات ثبت کردن. دفتر خاطرات مدرسه را باز کن و بنویس : باز هم مهر، باز هم مهربانی، باز هم بهار.

شعر در مورد مهر

فصل مهر ، فصل رویش جوانه های امید، فصل خواندن و نوشتن، از راه رسید، فصل مهر ، فصل آشنایی با خدا، فصل خوشه چینی ستاره ها، فصل همکلاسیهای دیروز و هم نیمکتی های امروز، از راه رسید.
امروز زنگ آگاهی به صدا در می آید و پرچم دانش برافراشته می شود، درب گلستان معرفت گشوده می شود و صدای جنب و جوش و شور و هیاهوی بچه ها، فضای مدرسه را پر می کند.
یاسمن ها از قصّه های دیروز می گویند و معلمین درس امروز می دهند و کبوتران وجود را به پرواز در می آورند، تا به دانش آموزان درس خوب زیستن را بیاموزند.
و سخنی با تو دارم ای معلم، آن گاه که بر گوهر وجود، آیه ی مهر می نشانی … نور در گلدان اندیشه ام می نگاری … جوهر وجود را با آیات الهی به شفافیت شبنم دل می نمایی … صف‍حه ی سفید ذهنم را با کلامت قلم می زنی … در گوشم آهنگ مهر می خوانی … دستانم را با ساختن بنای زندگی آشنا می سازی …. با نگاهت شالوده ی وجودم را شکل می دهی و بر رسایی ها و نارسایی هایش صیقل می کشی.
ای معلم ! ای که پا جای پای انبیاء گذاشته ای تا درس چگونه زیستن را به ما بیاموزی، امروز فرشتگان مامورند، به حمد و ثنای تو که برترین شغل را پذیرا شدی تا بهترین خدمت را به بشریت بنمایی… آن گاه که کلامی می آموزی و آن گاه که حرفه ای یاد می دهی و آن گاه که استعدادهایم را پرورش می دهی تا آن چنان که شایسته است زندگی نمایم و آن گاه که مرا متوجه ی کمال خالقم در آفرینش می نمایی .
من همه ی آن لحظات را مدیون تو هستم که چون فرشته ی آسمانی در خلقت زمینی، تجلی بخش راه انبیائی و سراینده ی غزل هستی بخش آموختن ، برای زندگی نمودن بهتری .
و تو ای زیبای بوستان خرد، از مهر اندیشه ات و سبزی وجود ، پر طراوت تر از همیشه ، وجودم را طراوت می بخشی تا من نیز با پرورش استعداد و اندیشه ام و بالا بردن قابلیتها و ظرفیتهای خویش، خردمندانه نقش آفرین زندگی شوم، که خداوند هستی بخش بدان منظور مرا سرشته و من امروز به شکرانه ی این همه نعمت ، خداوند بزرگ را سپاس بیکران می گذارم که آیات مهرش را در وجودی چون انسان به ودیعت گذاشت تا انسانیت را در وادی امتحان، به عرصه ی ظهور رساند.

شعر درباره ماه مهر

مهر که می آید، پاییز آغاز می شود. برگ های درختان که شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی گل می دهند.
در فضای کلاس ها. تخته سیاه ها، چشم انتظارند تا دوباره سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها. کلمات مهربان، بی تابند تا دستی کوچک، با مداد شوق، بر صفحه های سفید دفترهای چهل برگ، بنویسدشان.
مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های عاشق درس و مدرسه، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های عاشقانه پاییز. مهر، ماه مدرسه است.
سال تحصیلی که آغاز می شود، همه ی آبشارها با کودکان کلاس اولی، صدای آب را می کشند و بادها، صدای ابرها را با باران بخش می کنند.
نسیم، عطر پرواز را از سطرهای مقدس کتاب ها، همراه با صدای کودکان سر خوش مدرسه، به آسمان هفتم می رساند. فرشته ها از پشت پنجره های کلاس سرک می کشند به تماشای کودکانی که مشتاق ، به درس های معلمی که زندگی را به آنان می آموزد، گوش سپرده اند. هوا در این فضای مقدس نفس می کشد تا معطر شود.

شعر برای مهر ماهی ها

فصل مهر فصل شکوفه ریزان گلبرگهای گل سرخ زندگی عالمانه و فرهیختگی برای همه جویندگان علم و دانش است
فصل مهر فصل تندیس استمرار پایداری و استقامت برای جویندگی است .
چه شعف انگیز است نم نم بارش قطرات علم و دانش و طراوت نسیم روح انگیز  آن برای شکفتن غنچه های اندیشه ی انسانهای به انتظار نشسته در پگاه میلاد فصل علم و دانش.
چه زیباست فرارسیدن این فصل نورانی و حیات بخش که از گذشته های دور ، نیاکان ما با آمدنش ردای مباهات به تن می کردند و با نگاهی سرشار از مهربانی به انتظار آمدنش اشک شوق جاری می کردند .
زدودن غبار ظلمت و جهل ، رویش غنچه های علم و دانش، گام نهادن در سرزمین نور ، گسترانیدن سفره های موفقیت ، در سر آغازی فصل مهر است .
بیائیم برای فصل شکفتن حقایق که فصل مهر سر آغازی برای آن است سر تعظیم فرود آورده و بر مهربانیهای آن لبخند و بردستان پر مهر او بوسه های تکریم زنیم تا شاهد شکوفائی ایرانی عزیز و سرافراز باشیم .
شکوفائی سر سبز فصل علم و دانش بر همه ی اصحاب فرهیخته و دانش پروران مبارک  .

شعر مهر و مدرسه

بارالها! به سوی تو آمده ام تا دریابی ام، در این بی سر و سامانْ بازار دنیا. به سوی تو آمده ام تا از تو مدد جویم؛ یاری طلبم و بخواهم که مرا به خود وانگذاری؛ که من پوچم بی تو!
اکنون که در آستانه شروع ماه مهر هستیم و سال علم آموزی جدیدی پیش روست، از تو می خواهم مرا یاری کنی تا در مسیری گام بردارم که مروّج علم و آیین تو باشم.
یاری ام کن تا همواره در آموختن، حریص باشم و در ترویج آموخته هایم، سخی.
یاری ام ده تا بیاموزم آنچه را تو می پسندی و دوری جویم از آنچه ناپسند توست.
کمکم کن قلم که در دست می گیرم، به یاد تو باشم و آنچه می نگارم، مورد رضای تو باشد. بر صفحه تاریک دلم با قلم الهی ات نقشی بزن که تا زنده ام، به اینکه موجودی مفید فایده در هستی بی پایانت بوده ام، به خود ببالم.
در این ماه مهر، از مهر بی کران خویش باز هم به من ببخش و این آغازِ دوباره را برایم آغازی مبارک رقم بزن.
به لطف و کرمت، یا ارحم الراحمین!

شعری برای ماه مهر

نخستین روز درس ، اولین روز مهر است. اولین روز مهرورزی است. روز آفتاب، روز شکفتن احساس ، روز زمزمه و لبخند، روز آشنایی دانش آموزان با کتاب، معلم ، درس و دنیای تازه است. آفتاب اولین روز مهر طلوع می کند. مهر آن قدر بوی بهار می دهد که در پاییز بودن آن، به یاد نمی آید. مهر فصلِ خشکیدن و زرد شدن و ریختن نیست. آغاز روییدن کتاب بر ساقه دست هاست. مهرتان پیروز و مهر ورزی تان همیشگی باد.
پس از نزدیک به صد روز فاصله، اینک دلنشین ترین آهنگ زندگی ـ زنگ مدرسه ـ به فصل فاصله ها پایان می دهد و خاطره انگیزترین دوران زندگی ، دوباره آغاز می شود. کودکان به پیاده روهای خزان زده و پوشیده از برگ پائیز، بهارانه ترین لبخندها و بازی های کودکانه را می بخشند. عطر روییدنی دوباره ، دور دستِ صمیمیِ روستاها تا گستره پر هیاهوی شهرها را پر می کند. دست مهربان شما پدران و مادران ، دست هایی را که فرداساز و آینده پردازند، از جویبار خانه به دریای مواّج مدرسه می سپارند. صبح روز اوّل مهر ، بر همه شما دانش آموزان مبارک باد.
خواب تابستانی میز و نیمکت های چوبی شکسته می شود و در شلوغی دیدارِ هم شاگردی های سالِ قبل جان می گیرد، سکوت حیاط مدرسه در هیاهوی دانش آموزانِ خوشحال، می شکند. دوست های قدیمی، حلقه دوستی را بازتر می کنند و دوستان جدید را به جمع خود فرا می خوانند. روز آغاز دوستی ها و صمیمت های پاک بر شما ثمره های باغ زندگی مبارک باد.


|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : روغن شترمرغ
تاریخ : یک شنبه 12 شهريور 1396